یه یارویی بود که همیشه بو ادکلن هوگو-باس میداد
حتی وقتی روزهای متمادی نمی رفت حموم
یا با پیکانش تو گرمای تابستون مسافرکشی می کرد
همه اول ازش خوششون میومد
بعد یا سردرد می گرفتن
یا می گفتن بوتو عوض کن
و ترکش می کردن
و یارو آرزو داشت بدبوترین آدم تو شهر باشه
حتی وقتی روزهای متمادی نمی رفت حموم
یا با پیکانش تو گرمای تابستون مسافرکشی می کرد
همه اول ازش خوششون میومد
بعد یا سردرد می گرفتن
یا می گفتن بوتو عوض کن
و ترکش می کردن
و یارو آرزو داشت بدبوترین آدم تو شهر باشه
No comments:
Post a Comment