یه یارویی بود موقع هم خوابگی هی می خندید
به خاطر همین همه طردش می کردن
یا بهش فحش می دادن و بستر رو ترک می کردن
بعد یه مدت دیگه هیچکی تو شهر با یاروهه نمی خوابید
یاروهه نمی دونست چجوری به مردم شهر حالی کنه که موقع هم خوابگی قلقلکش می گیره
به خاطر همین همه طردش می کردن
یا بهش فحش می دادن و بستر رو ترک می کردن
بعد یه مدت دیگه هیچکی تو شهر با یاروهه نمی خوابید
یاروهه نمی دونست چجوری به مردم شهر حالی کنه که موقع هم خوابگی قلقلکش می گیره
No comments:
Post a Comment